خبر جشن به طرلانو مهلا هم رسیده بودو اونام حسابی خوشحال بودن و داشتن خودشونو واسه اون روز آماده می کردن و طنینم به خاطر قولی که به ستاره داده بود شبا بعد کار تو آماده کردن وسایل جشن به دخترا کمک می کرد ...
شب بودو داشتن سر رنگ رومیزی هایی که قراربود روی میز انداخته بشه و گلی که روش قرار می گیره بحث می کردن که شهریار اومد توسالن
- چه خبره ... کله سالنو گذاشتین رو سرتون ؟ من می خوام تو خونه آرامش داشته باشم ..........
جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه فرمایید