خلاصه داستان :
اردشیر نیکان پدر خانواده چند ساله پیش همسرش مستانه رو از دست می ده و تنها به امید بزرگ کردن دوقلوهاش شهریار و شهیاد نیکان از خوشی های خودش می گذره ...
اون به نعمته ارثی که از پدر برده یه کارخانه بزرگ و سرمایه هنگفت داره و خواهان همکاری دو برادر در کارخونه جدید ....
دوساله پیش امینش ، حسابدار و مشاور مالیه خودش محمد صبور رو تو یه تصادف از دست می ده و حالا دخترش طنین صبور باید به خواسته اردشیر نیاکان باهاش همراه بشه ...
حالا شهریار و شهیاد اصلا" راضی نمی شن تا یه جا با هم کار کنه تا اینکه پدر مجبور به دادن یه سری آوانسایی می شه و از زمانه ورود به شرکت جفتشون کارایی می کنن که مشکلاته زیادی به وجود می یاد و بحثه اصلی در مورده تناقض شدیده شخصیتی این دو تا برادره
دستان از زبانه سوم شخص روایت می شه و در عینه اینکه بنه داستان عشقیو احساسیه اما رمزو رموزی هم داره که باید کشفش کنید .......
جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه فرمایید