عسل:سلام آقا سامی...خوب هستین؟
سام هم کنار ماایستاد و با سورن دست داد.
سام:ممنون خوبم.شما چطورید؟احوال شما جناب سرگرد؟
سورن که یکم جدی شده بود گفت:ممنون سامی جان...خوبم
عسل:عرشیا خونه اس؟
سام:راستش شرکت کار داشت رفته بودم سر راهم یه سری بهش بزنم دیدم کارهاش زیاده...شاید امشب نیاد.......................
جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه فرمایید