
دو گدا در یکی از خیابان های شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از آنها صلیبی در جلو خود گذاشته بود و دیگری ستاره داوود...
جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
به دلیل بروز بودن سایت از صفحات دیگر نیز دیدن فرمایید
مطالب درخواستی خود را در تماس با ما مطرح کنید
کپی برداری از سایت فقط با ذکر منبع مجاز است
برای استفاده بهتر از امکانات در سایت عضو شوید
هواداران مبین پاتوق سایت رو با نام سامانه تفریحی مبین پاتوق لینک کرده و یا بنر ما را در سایت خود قرار دهند
http://s6.uplod.ir/i/00645/tlvb55ocf12z.gif
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
1 | 222 | golishams22 |
![]() |
1 | 203 | golishams22 |
![]() |
0 | 873 | admin |
![]() |
0 | 604 | admin |
![]() |
0 | 645 | admin |
![]() |
0 | 644 | admin |
![]() |
0 | 696 | admin |
![]() |
0 | 617 | admin |
![]() |
0 | 556 | mobinak |
![]() |
0 | 610 | admin |
![]() |
0 | 546 | admin |
![]() |
0 | 532 | admin |
![]() |
0 | 474 | admin |
![]() |
0 | 476 | admin |
دو گدا در یکی از خیابان های شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از آنها صلیبی در جلو خود گذاشته بود و دیگری ستاره داوود...
جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
صاحب دلی برای اقامۀ نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران او را شناختند و خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و آن ها را پند گوید. او نیز پذیرفت...
جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند. وقتی به موضوع خدا رسید آرایشگر گفت: «من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.» ...
جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه فرمایید