لیوان آبو سر جاش گذاشتو دوباره رفت سمت اونی که ازش متنفر بودولی براش می مرد ...
یه نگاهی به دورو بر انداخت ، همه جا در امنو امان بود ...
چشمش افتاد به جای گازش سرشونه باران، یقه لباس گشاد بودو می شدو جای زخمو واضح دید،یکمی جلو تر رفت ... مرض داشتی پسر؟ ببین چیکارش کردی؟ وای که نمی دونی چقدر خوشمزه بود به خدا ...
... درد ، اگه کسی ببینه چی ؟ حالا که کسی نیست... یعنی تا ابدم کسی نیمیاد؟ خوب می گم لباشو عوض کنه ، آره جون خودت اونم گوش داد! واسه دق دادن تو هم که شده کاری می کنه همه بفهمن کار تو بوده ...مگه مرض داره ؟ نداره ؟ خوب چرا داره ، اگه نداشت که الان من به این حالو روز نبودم ... برو تلافی .. آخه نمی ذاره ، خاک بر سر به درد نخورت، مثلا" مردیا !!!.............................
جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه فرمایید