یه ساعتی که گذشت جفتشون کم کم به هوش اومدن
متین:اینجا چه خبره من چرا سرم گیج میره
سورن:منم سر گیجه دارم حالم داره بهم می خوره.چی شده؟
عسل:هیچی این آقاهه اومده اینجا مهمونی فقط بنده خدا نصفه شب اومد که ماهمه خواب بودیم...نگران نباشید خودم خوب ازش پذیرایی کردم.
سورن در حالی که منگ راه می رفت رفت کنار مرده رو زمین نشست.
سورن:کشتیش؟
عسل:نه فقط بیهوشش کردم.............
جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه فرمایید